همین :) 

با این حال هنوزم همه جا احساس میکنم از همه جدام. هیچ وقت هم نمیتونم جزو یک جمع باشم.

ولی از اینکه امروز نرفتم با دوستان پشیمون نیستم. با زهرا حرف زدم و دلیل نرفتنمو گفتم و برام عادی شد. عادی شد نرفتنم و تونستم به خودم حق بدم که اره! نرم.

حالم بسی خوب است. به دلایلی.  ک خودمم نمیدونم.

امروز مغزم یکم از سیاه سفید در اومد و یکم رنگی شد. گوگولی شد به جای اون خشنا.

 

+ میخام فردا اگه بیدار شدم یک ریسک بزرگ بکنم!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها