اول امتحان تاریخ داشتم نخونده بودم صبح زود بیدار شدم همه ی سوالایی که خانم گفت رو نوشتم یک برگه پشت و رو شد و چون در طول سال خونده بودم! و اینقدر عالی توضیح داده بود بلد بودم و یکم یادم رفت سر امتحان ولی خب خوب دادم و معلم عالی ای ه دست بالا نمره رو حساب میکنه و.

بعد امتحان رفتم خونه بعد رفتم رفتم نمایشگاه پیش زهرا یک اسپری خریدم و برگشتم کلید نداشتم رفتم خونه ی بی بی قبلش جلو در نشسته بودم نت بازی میکردم تو اینستا میچرخیدم شانس اوردم مودم روشن بود مامان پیام داد بهش گفتم پشت درم گفت پاشو برو خونه ی بی بی رفتم خونه ی بی بی دوساعت بعد بابا اومد دنبال م رقی هرفته بود خونه ی دایی حسنین یک خورده اینستا گردی بعد رفتم باشگاه کیف پولمو جا گذاشتم و موبایلم و کلیدم رو پیاده برگشتم از باشگاه رفمت خونه ی بی بی ://

باعد تو باشگاه هم اعصاب نداشتم نخوابیده بودم گفتم بعد امتحان میخوابم نشد بعد صدمه هم دیدم پام درد میکرد اونجای صد و هشتاد بعد پل و برگشت رفتم پام کامل رگفت یک لحظه پام بی حس شد احساس کردم پا ندارم دوباره خوابیدم حسش میکردم ولی بی حس بود حس میکردم سرده استاد گفت سیاتیکته 

رفتم خونه ی بی بی خوابیدم و بیدارشدم رفتم خونمون بی بی شام داد رفتیم خونمون خوردیم


امروز هم بیدار شدم نماز خوندم مامان زنگ زد
گفتم ها؟
گفت چته؟
گفتم میخوام بخوابم؟
گفت مگه امتحان نداری ( اخه همه ی امتحانامو صبح خوندم قبل امتحان:/

گفتم نه امتحانا تموم شد

گفت پس کی بیدارت میکنه؟

گفتم خودم ://

گفت باشه برو بخواب

نیم ساعت بعد دوباره زنگ زد خواب بودم بلند شدم جواب دادم گفت بله؟ گفت هنوز خوابی که پاشو برو مدرسه دیر میشه گفتم مهم نی:// گفت مگه اسمتو نمینویسن؟ گفتم اره:// خخ (خواب مهم تره یا نمره انضباط؟) مامانم قانع شد قطع کرد گرفتم خوابیدم تا هشت 

هشت بلند شدم رفتم مدرسه یواشکی پریدم داخل رفتم سرکلاس با همین معلم تاریخ داشتیم داشت برگه تصحیح میکرد و بچه ها برای خودشون پودمان ریاضی میخوندن:/// خخخخ هیچکی متوجه نشد دیر اومدم! و یک ساعت اضافه خوابیدم! خیلی مهمه هاااا! اصن هر یک رب قبل مدرسه مساوی 8 ساعت خواب شبانه اس! باور کنید!

بعد زنگ دوم دینی درس داد

زنگ بعدش ریاضی پودمان

زنگ اخر ورزش برامون مشاوره اوردن:// حوصله ندارم این یک زنگو تعریف کنم :( کاش به دید فیلم نگاش میکردم خیلی جاذاب بود از دستم رفت://

 

برگشتم خونه همش سرم تو موبایل باباهم همش گیر و شام مرغ بریون خرید و دیگه؟ خستم :(((

 

این چه دنیایییییییییه :((((( حالم خوب نی حس میکنم دارم دق میکنم :( دلم میخواد با یکی حرف بزنم ولی هیچ کس نی:( نمیفهمم واقعا چه دنیاییه بعد دوسال بدبختی بزور حالمو خوب کردم سه ماه نگذشته باید اینجوری . :((

دارم دق میکنم :(((((

 

 

بچه ها هم چندروزه هی باهم ویدیو میگیرن من مامانم نی واتس اپم نداشتم :( نامردا واتس اپ نصب کردم

 

کتاب باز دیدم یک کتاب از نمیدونم چی چی یانگ بود تله های زندگی 

 

http://tarhvareh.com/test/life-traps/2ykn0437d428d572b5ea6e68595d1b632cec/

 

80

 


مشخصات

آخرین جستجو ها